زاهد و آسیابان

زاهدی کیسه ای گندم نزد آسیابان برد.
آسیابان گندم او را در کنار سایر کیسه ها گذاشت تا به نوبت آرد کند.
زاهد گفت: «اگر گندم مرا زودتر آرد نکنی دعا می کنم خرت سنگ بشود».
آسیابان گفت …
.
.
«تو که چنین مستجاب الدعوه هستی، دعا کن گندمت آرد بشود.»

درباره ی محمدرضا

مطلب پیشنهادی

استفاده از نقاط ضعفمان در زندگی

کودکی ۱۰ ساله که دست چپش در یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.