لیست اسم های عربی

در این فهرست برای شما لیست اسم های دخترانه و پسرانه با ریشه عربی را قرار داده ایم..البته اشتباه در همه جا ممکن است و امکان دارد که در این لیست هم اشتباهاتی شده باشد که از دوستان و بازدید کنندگان محترم خواهش مندیم که در صورت مشاهده اشکال و یا قرار ندادن اسمی ما را مطلع کنند تا برطرف شود.با سپاس

  • اسامی دختران
آ
اسم تلفظ ریشه معنی
آتیه atiye عربی آینده
آسیه asiye عربی زن اندوهگین،ستون، نام همسر فرعون که موسی (ع) را از نیل گرفت و پنهانی از فرعون از او مراقبت کرد،نام کوهی در استان فارس
آفاق afaq عربی افقها،عالم آسمان،زمانه روزگار، نام همسر نظامی گنجوی
آلاء ala’ عربی از واژه های قرآنی، به معنی نعمت ها، نیکی ها، نیکویی ها
آمنه amene عربی نام مادر پیامبر(ص)،مونث آمن به معنای بانوی نترس،زن دلیر،خانم استوار
آیه ayeh عربی هر یک از پاره های مشخص سوره های قرآن و دیگر کتابهای آسمانی، نشانه
آنسه aneseh عربی انس گیرنده ، مانوس ، خو گیرنده ، همنشین نیکو
 
 
ا
اسم تلفظ ریشه معنی
احترام ehteram عربی بزرگ داشتن
احلام ehlam عربی جمع حلم ، بردباری ها ، صبوری ها ، وقارها
اسما asma عربی نام نهادن – نامگذاری کردن- همچنین به عنوان جمع اسم هم به کار می رود، نام دختر ابومسلم خراسانی
اسنا asna عربی بزرگوار کردن ، بلندمرتبه کردن
اطهر athar عربی پاکیزه ترین زن، پاکدامن ترین بانو
اعظم aezam عربی پاکیزه ترین زن، پاکدامن ترین بانو
اقدس aqdas عربی پاک تر، مقدس تر
الاهه alahe عربی الهه
الهام elham عربی فکری که به طور ناگهانی در ذهن پیدا می شود
الهه elahe عربی در اعتقادات قدیم، نیمه خدایی که نماینده انواع خاص بوده و به صورت زنی تجسم می شده است
الینا elina عربی (الی = نیکویی ، نعمت + نا = ضمیر اول شخص جمع در عربی) نیکویی و نعمت برای ما
ام البنین om ol banin عربی نام همسر علی(ع) و مادر عباس(ع)
امینه amine عربی مؤنث امین.امانت نگه دار
انسیه ensiye عربی مونث انسی، مربوط به اِنس، انسانی
انیس anis عربی همدم
اکرم akram عربی بزرگوار، گرامی
ایناس inas عربی دوستی و محبت – همچنین دیدن یا شنیدن آواز
 
 
ب
اسم تلفظ ریشه معنی
بتول batul عربی پاکدامن، پارسا، لقب فاطمه (س) و مریم (ع)
بشرا boshra عربی خبر خوب ، دختر خوش خبر ، بانوی خوش یمن
بشری boshra عربی بشارت، مژده
بدری badri عربی منسوب به بدر، ماه تمام
بلور bolor عربی نام ماده معدنی جامد و شفاف مانند شیشه ، آنچه از جنس شیشه شفاف و خوب است،معرب از یونانی
بهجت behjat عربی شادمانی
 
 
ت
اسم تلفظ ریشه معنی
تبسم tabasom عربی خنده بدون صدا، لبخند
ترنم taranom عربی زمزمه کردن یک نغمه ، آواز، نغمه
تسنیم tasnim عربی نام چشمه ای در بهشت
تمنا tamana عربی آرزو
تمیم tamim عربی مهره چشم زخم
تکتم taktom عربی نام چاه زم زم – نام مادر امام رضا(ع) – اصرار در کتمان – پنهان کاری زیادی – بیشتر در امور مربوط به بانوان به کار برده می شود
 
 
ث
اسم تلفظ ریشه معنی
ثریا soraya عربی پروین(ستاره)
ثمر samar عربی ثمره
ثمین samin عربی گران بها، قیمتی
ثمینه samine عربی گرانبها ، قیمتی ، ارزشمند
ثنا sana عربی ستایش ، دعا ، شکر، سپاس
 
 
ج
اسم تلفظ ریشه معنی
جلوه jelve عربی حالت دلپذیر در چیزی یا کسی، زیبایی ، نمایان شدن، آشکار کردن
جمیله jamile عربی زیبا، زن زیبا
جنت janat عربی بهشت، باغ
جواهر javaher عربی جمع جوهر، هر یکی از سنگهای گران بها مانند یاقوت یا زمرد
 
 
ح
اسم تلفظ ریشه معنی
حارثه harese عربی مؤنث حارث، کشاورز
حامده hamede عربی مؤنث حامد، سپاسگزار
حانیه hanie عربی زنی که پس از مرگ همسرش به او وفادار می ماند و در کنار فرزندش به پرورش او همت می گمارد
حبیبه habibe عربی مؤنث حبیب، معشوقه
حدیث hadis عربی سخنی که از پیامبر(ص) یا بزرگان دین نقل می کنند ، داستان، سرگذشت، سخن
حدیقه hadighe عربی باغ
حره hare عربی زن آزاده ، لقب زنان اشرافی، خاتون ، نام خواهر محمود غزنوی
حسانه hesane عربی بانوی زیبا روی – دختر نیکو
حسنا hasna عربی زن زیبا ، زیبا
حفصه hafse عربی اسد ، شیر ، نام یکی از همسران پیامبر اسلام
حلما halma عربی به ضم ح ، جمع حلیم ، صبوران ، دختران صبور
حلیمه halime عربی مؤنث حلیم، بردبار، شکیبا،نام دایه پیامبر(ص)
حلیه helie عربی زینت ، زیور ، مجازا خوش صورت ، خوش اندام
حمیده hamide عربی مؤنث حمید ستوده شده
حمیرا homeyra عربی زن سفیدپوست، لقب عایشه همسر پیامبر(ص)
حنا hana عربی گیاهی درختی که در مناطق گرمسیری می روید و گلهای سفید و معطر دارد
حنانه hanane عربی مهربان ، بخشاینده ، بسیار ناله کننده
حنیفه hanife عربی مؤنث حنیف، درست و پاک، راستین ، خداپرست
حوریه hurie عربی زن بهشتی زیبا
حکیمه hakime عربی مؤنث حکیم ، دانا به علوم مختلف
حیات hayat عربی حیات ، زندگی
حیفا hifa عربی نام بندری در فلسطین
 
 
خ

اسم

تلفظ ریشه معنی
خاطره khatere عربی اتفاقی که در گذشته افتاده و در ذهن شخص باقی مانده است ، یاد، یادبود
خدیجه khadije عربی نام همسر پیامبر(ص)
خضرا khezra عربی سبز، سبزه وار، چمن زار
خیزران kheyzaran عربی گیاهی پایا از خانواده گندمیان، ویژه مناطق گرم و مرطوب، با ساقه های بلند و محکم و برگهای دراز، نام مادر امام محمد تقی(ع)
 
 
د
اسم تلفظ ریشه معنی
دنیا donya عربی جهان
 
 
ر
اسم تلفظ ریشه معنی
رأفت rafat عربی مهربانی، نرم خویی
رویا roya عربی رویا، مجموعه ای از تصاویر، افکار، و احساسات که در حالت خواب بطور غیرارادی از ذهن می گذرد ، آنچه واقعیت ندارد و فقط در عالم خیال می یابد
رابعه rabeee عربی نام دختر اسماعیل بصری از زنان عارف و بسطار مشهور در قرن دوم که از او حکایتها و سخنان زیادی نقل شده است
راحل rahel عربی مهاجر
راحله rahel عربی مؤنث راحل
راحیل rahil عربی مسافر، کوچ کننده، آن که همیشه در سفر است
راضیه raziye عربی خشنود، خرسند
رافع rafe عربی بالا برنده، اوج دهنده
رافعه rafee عربی مؤنث رافع بالا برنده، اوج دهنده
رانیا raniya عربی قرب و نزدیکی ، همچنین نام یک گل
رایان rayan عربی نام کوهی در حجاز
رایحه rayehe عربی بوی خوش
رباب robab عربی نام سازی است
ربابه robabe عربی نام سازی است
رحیمه rahime عربی مؤنث رحیم، مهربان
رزان razan عربی زن باوقار،بانوی متین،خانم محترم
رضوانه rezvane عربی مؤنث رضوان،بهشت
رضیه razie عربی مؤنث رضی، نام تنها زنی که در زمان سلطنت مسلمانان در هند سلطنت کرد
رعنا raana عربی زیبا، دلفریب ، بلند و کشیده ، گلی که از درون سرخ و از بیرون زرد باشد
رفیعه rafiee عربی مؤنث رفیع، مرتفع، بلند، ارزشمند، عالی
رقیه roghaye عربی سحر و افسون – نام یکی از چهار دختر پیامبر(ص) از خدیجه
رمیصا romisa عربی ام سلیم ، دختر ملحان بن خالد بن زید یکی از صحابه معروف رسول الله،یکی از دو ستاره ای که بر ذراع است
رویا roya عربی رؤیا،مجموعه ای از تصاویر، افکار، و احساسات که در حالت خواب بطور غیرارادی از ذهن می گذرد ، آنچه واقعیت ندارد و فقط در عالم خیال می یابد
ریحان reyhan عربی گیاهی علفی، کاشتنی، و معطر از خانواده نعناع، هر گیاه خوشبو
ریحانه reyhane عربی ریحان
 
 
ز
اسم تلفظ ریشه معنی
زاهده zahede عربی عربی مؤنث زاهد
زاکیه zakiye عربی نیکو، پاکیزه
زمزم zam zam عربی نام چشمه ای در نزدیکی کعبه
زهرا zahra عربی روشن، درخشان ، نام دختر پیامبر(ص)
زهره zohre عربی نام سیاره ای در منظومه شمسی که از درخشنده ترین اجرام اسمانی است و نماد نوازندگی و خنیاگری است
زکیه zakiye عربی مؤنث زکی، پاک، طاهر، پارسا
زینب zeynab عربی نام دختر علی (ع) و خواهر حسین(ع)
زینت zinat عربی آنچه برای آرایش و زیبا کردن به کار می رود
 
 
س
اسم تلفظ ریشه معنی
ساجده sajede عربی مؤنث ساجد، سجده کننده
ساحره sahere عربی سحرکننده، افسونگر
ساحل sahel عربی زمینی که در کنار دریا یا دریاچه واقع شده است
ساعده saede عربی مؤنث ساعد ، کمک کننده، مددکار
ساقی saqi عربی آن که شراب در پیاله می ریزد و به دیگری می دهد
سالمه saleme عربی مؤنث سالم، فاقد بیماری، بدون عیب یا خرابی
سامره samere عربی مؤنث سامر، نام شهری در عراق که مرقد امام دهم و یازدهم در آن واقع شده است
سامیرا samira عربی سمیرا -زن بزرگوار – نام عمه شیرین در داستان خسرو و شیرین ترجمه عربی مهین بانو است- وسیله ای که با آن حجامت می کنند – نام محلی در نزدیکی مکه
سامیه samiye عربی مؤنث سامی – زن بلند قد- کسی که عازم شکار است
ساهره sahere عربی مؤنث ساهر،چشمه روان
ستیلا setila عربی از القاب حضرت مریم سلام الله علیها و نام دختر امام موسی کاظم.
سحر sahar عربی زمان قبل از سپیده دم ، صبح
سدن sadn عربی به فتح سین و کسر دال، پارچه ای که روی کعبه می کشند،خدمتکارکعبه
سرور sarvar عربی شادمانی، خوشحالی
سعیده saeede عربی مؤنث سعید ،خجسته، مبارک، خوشبخت، سعادتمند
سلاله solale عربی فرزند، نسل
سلما salma عربی نام زنان عرب
سلوی salva عربی کبوتر بهشتی ( بر وزن حلوا)
سلیمه salime عربی مؤنث سلیم، دارای قدرت داوری و تشخیص درست ، سالم
سما sama عربی آسمان
سمانه samane عربی سُمانی بلدرچین
سمر samar عربی افسانه، داستان ، مشهور
سمیرا

samira

عربی هم صحبت شبانه
سمین samin عربی چاق،فربه ، ارزشمند و عالی معمولاً در مورد سخن و شعر گفته می شود
سمیه somaye عربی صدای خوش – اوازی که در آن خیر باشد- نام مادر عمار یاسر که از اصحاب پیامبر(ص) بود
سها saha عربی نام کوچکترین ستاره ی دب اصغر که در قدیم چشم پزشکان از آن برای آزمون صحت بینایی استفاده می کرددند
سهیلا soheyla عربی نرم و ملایم
سوده sode عربی نام شهری در نزدیکی بغداد
سومینا somina عربی  
سونیا soniya عربی دختر نور، دختری که در اجتماع رتبه بالایی داشته باشد
سکینه sakine عربی آرامش، آهستگی، نام دختر امام حسین(ع)
سیما sima عربی چهره، صورت
 
 
ش
اسم تلفظ ریشه معنی
    عربی  
شراره sharare عربی درخشش، روشنی، جرقه
شریفه sharife عربی مؤنث شریف ، ارزشمند، عالی، سید، ارجمند
شعله shoole عربی زبانه و درخشش آتش، فروغ، روشنی
شفیعه shafiee عربی مؤنث شفیع، شفاعت کننده
شفیقه shafighe عربی مؤنث شفیق،مهربان
شقایق shaghayegh عربی گلی سرخ رنگ با چهار گلبرگ که در قاعده گلبرکگهایش لکه سیاهی هست
شمیس shamis عربی مصغر شمس
شمیم shamim عربی بوی خوش
شمیمه shamime عربی واحد شمیم، یک بوی خوش
شهره shohre عربی مشهور، نامدار و نامور
شهلا shahla عربی دارای رنگ سیاه چون رنگ چشم میش، رنگ میشی، زیبا و فریبنده(چشم)، نوعی نرگس که حلقه وسط آن سرخ یا بنفش است
شیما shima عربی زنی که روی چانه اش خال دارد ، زن زیبای عرب، نام دختر حلیمه سعدیه دایه پیامبر(ص)
 
 
ص
اسم تلفظ ریشه معنی
صابره sabere عربی صابره از القاب حضرت فاطمه (س) است
صابرین saberin عربی جمع صابر ، بانوی صبور و شکیبا
صادقه sadeghe عربی مونث صادق. راستگو و درستکار
صالحه salehe عربی مؤنث صالح، شایسته و درستکار، نیک، خوب، دارای اعتقاد و عمل درست دینی
صبا saba عربی نسیم ملایمی که از طرف شمال شرق می وزد، پیام رسان میان عاشق و معشوق، نام یکی از شعب بیست و چهارگانه موسیقی قدیم، نام موسیقیدان معروف موسیقی قدیم، نام موسیقیدان معروف ایران
صبریه sabriye عربی بردبار، شکیبا
صحرا sahra عربی بیابان ، میدان جنگ ، دشت هموار
صدف sadaf عربی نوعی جانور نرم تن که قدما اعتقاد داشتند اگر قطره باران در آن جا بگیرد به مروارید تبدیل می شود ، نام سه ستاره به شکل مثلث
صدیقه sadighe عربی مؤنث صدیق، بسیار راستگو و درستکار، لقب عایشه همسر پیمابر(ص) و لقب مریم(ع)
صغری soqra عربی مؤنث اصغر، زن کوچک تر و هر شیء مؤنث که کوچک باشد
صفیه safiye عربی مؤنث صفی، نام یکی از همسران پیامبر(ص)
صنم sanam عربی بت، معشوق، دلبر
صهبا sahba عربی شرابی که مایل به سرخی باشد، شراب انگوری
 
 
ض
اسم تلفظ ریشه معنی
ضحی zaha عربی صبح – چاشتگاه زمانی از صبح که تازه آفتاب در آمده است
ضرغامه zarghame عربی مؤنث ضرغام، شیر درنده ، پهلوان، دلاور
 
 
ط
اسم تلفظ ریشه معنی
طاهره tahere عربی مؤنث طاهر، زن پاک و مبرا از عیب، لقب فاطمه زهراع) و لقب خدیجه همسر پیامبر(ص)
طراوت travat عربی تر و تازگی
طلا tala عربی فلزی زرد رنگ و نسبتاً نرم، زر
طلایه talaye عربی نشانه یا جلوه نخستین از هر چیز که پیش از دیگر نشانه ها نمایان شود
طلوع tolue عربی برآمدن خورشید و مانند آن
طلیعه taliee عربی طلایه
طناز tanaz عربی بسیار زیبا، دلنشین و فریبنده
طنین tanin عربی انعکاس صوت، پژواک، خوش آهنگی
طهورا tahura عربی پاکیزه – پاک کننده
طوبی tuba عربی نام درختی در بهشت
طیبه tayebe عربی مؤنث طیب، پاک، مطهر، پاکیزه
 
 
ظ
اسم تلفظ ریشه معنی
ظریف Zarif عربی دارای اجزا یا ساختار نازک و باریک همراه با ظرافت و تناسب، نکته سنج و نکته دان
ظهیره zahire عربی مؤنث ظهیر، پشتیبان، یاور، ظهیرالدین
 
 
ع
اسم تلفظ ریشه معنی
عابده abede عربی مؤنث عابد، عبادت کننده، پرستنده چیزی یا کسی
عادله adele عربی مؤنث عادل،بانوی با انصاف
عادیات adiyayt عربی نام سوره ای در قرآن کریم
عارفه arefe عربی مؤنث عارف، آن که از راه تهذیب نفس و تفکر، به معرفت خداوند دست می یابد، دانا، آگاه
عاطفه atefe عربی عربی محبت و مهربانی، عطوفت
عاقله aghele عربی مؤنث عاقل،دارای عقل و فهم زیاد
عالمه alame عربی بانوی دانشمند
عالیه aliye عربی مؤنث عالی،عنوانی احترام آمیز برای زنان، عالی مقام، نام دختر هارون الرشید، به روایتی نام دختر امام علی النقی(ع)
عامره amere عربی مؤنث عامر، آباد کننده
عایشه ayeshe عربی دارای حال نیکو، نام دختر ابوبکر و همسر پیامبر(ص)
عذرا ozra عربی دوشیزه، باکره، بکر، لقب مریم(ع) و لقب فاطمه(س)، نام معشوق وامق
عزیزه azize عربی مؤنث عزیز، گرامی، محبوب، گرانمایه، محترم
عسل asal عربی مایعی خوراکی که زنبور عسل می سازد، بسیار شیرین و دوست داشتنی
عصمت esmat عربی بی گناهی، پاکدامنی
عطیه atiye عربی انعام، بخشش
عظیمه azime عربی مؤنث عظیم، بزرگ، کلان، با اهمیت، بزرگ، فراوان، بسیار
عفت efat عربی پاکدامنی، پرهیزکاری، پارسایی
عفیفه afife عربی مؤنث عفیف، دارای عفت، پرهیزکار، پارسا
عهدیه ahdiye عربی منسوب به عهد، پای بند به عهد و پیمان
 
 
غ
اسم تلفظ ریشه معنی
غزال ghazal عربی نوعی آهوی ظریف اندام با چشمان درشت سیاه
غزاله ghazale عربی آهو بره ماده
غزل ghazal عربی شعر عاشقانه
غمزه ghamze عربی حرکت چشم و ابرو برای برانگیختن توجه دیگری، کرشمه، ناز
 
 
ف
اسم تلفظ ریشه معنی
فائزه faeze عربی فایزه ، نایل، رستگار
فائقه faeghe عربی پیروز
فاطیما fatima عربی فاتیما نام شهری در اروپا که حضرت فاطمه در آنجا ظهور کرده است
فاخته fakhte عربی پرنده ای از خانواده کبوتر، کوکو
فاطمه fateme عربی زنی که بچه خود را از شیر گرفته باشد، نام دختر پیامبر(ص)
فایضه fayeze عربی مؤنث فائض
فتانه fatane عربی بسیار زیبا و دلفریب
فرح farah عربی شادمانی، سرور
فرحانه farahane عربی مؤنث فرحان
فریده faride عربی مؤنث فرید
فصیحه fasihe عربی مؤنث فصیح
فهیمه fahime عربی مؤنث فهیم
فوزیه fuzie عربی رستگار
 
 
ق
اسم تلفظ ریشه معنی
قمر qamar عربی ماه، نام سوره ای در قرآن کریم
قدیسه qadise عربی مؤنث قدیس
 
 
ک
اسم تلفظ ریشه معنی
کامله kamele عربی مؤنث کامل، بی عیب، بی نقص
کبری kobra عربی کبرا،بزرگ، کبیر
کریمه karime عربی مؤنث کریم، بخشنده، سخاوتمند
کلثوم kolsom عربی نام یکی از دختران حضرا علی (ع)
کوثر kosar عربی نام چشمه ای در بهشت، نام سوره ای در قرآن کریم که یکی از شأن نزول‌های آن تولد حضرت فاطمه است
کوکب kokab عربی ستاره، گلی زینتی، درشت و پُرپَر به رنگهای ارغوانی، سفید، قرمز، زرد، یا بنفش
 
 
ل
اسم تلفظ ریشه معنی
لطیفه latife عربی لطیف
لمیا lamiya عربی زن سیاه و گندمگون
لیالی layali عربی شبها
لیلا leyla عربی لیلی
لیلی leyli عربی شب دراز، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی
لیلیا lilia عربی شب، هم ریشه با
 
 
م
اسم تلفظ ریشه معنی
مائده maede عربی خوردنی، طعام،نام سوره ای در قرآن کریم
ماجده majede عربی مؤنث ماجد، دارای مجد و بزرگی، بزرگوار
ماریه marie عربی زن سپید و درخشان، نام یکی از همسران پیامبر(ص)
متینه matine عربی مؤنث متین
محبوب mahbob عربی دوست داشتنی، مورد محبت
محبوبه mahbobe عربی مؤنث محبوب ،دوست داشتنی، مورد محبت
محترم mohtaram عربی قابل احترام، عزیز و گرامی
محدثه mohadese عربی مؤنث محدث، گوینده سخن،
محسنه mohsene عربی مؤنث محسن ،نیکوکار، احسان کننده
محنا mohnna عربی به ضم میم و فتح ح و تشدید نون ، به حنا خضاب کرده
محیا mahya عربی زندگی، حیات
مدینه madine عربی شهر،نام شهری در عربستان که پایگاه حکومت حضرت محمد ( ص‌) بود
مرجان marjan عربی شادمانی و فرح
مرصع marsa عربی آنچه با جواهر تزیین شده است، جواهرنشان
مرضیه marziye عربی پسندیده، مرضی
مطهره motahare عربی مؤنث مطهر، پاک و مقدس،منزه
معصومه masome عربی مؤنث معصوم، بی گناه و پاک
ملوک molok عربی پادشاهان
ملیحه malihe عربی زیبا و خوشایند، دارای ملاحت، با نمک
ملیکه malike عربی نام همسر عمر خطاب
منا mona عربی امیدها
منصوره mansore عربی مؤنث منصور، یاری داده شده، پیروزشده، پیروز
منظر manzar عربی آنچه بر آن نظر بیفتد و به چشم دیده شود، چهره، صورت
منوره monavare عربی روشن، درخشان
منیر monir عربی آنچه از خود نور داشته باشد، درخشان، تابان، روشن
منیره monire عربی آنچه از خود نور داشته باشد، درخشان، تابان، روشن
مهدا mahda عربی اول شب ، قسمتی از شب
مهدیه mahdiye عربی مؤنث مهدی،عروس
مهنا mahna عربی گوارا و خوش
مهیره mohire عربی زن کدبانو، زن اصیل زاده
مولود molod عربی آن که به دنیا آمده، زاده شده
منا mona عربی منا،امیدها
مونس mones عربی همنشین و همراز، همدم
مکرمه mokarame عربی مؤنث مکرم
مکیه makie عربی اهل مکه ، مربوط یا متعلق به مکه
میسا misa عربی زنی که با غرور و تکبر راه می رود
میسان misan عربی ستاره ای در صورت فلکی جوزا
میلانا milana عربی مونث میلان ، خواهش ، میل ، آرزو
 
 
ن
اسم تلقظ ریشه معنی
نادره nadere عربی مؤنث نادر، آنچه به ندرت یافت شود، کمیاب، بی همتا
نادی nadi عربی ندا دهنده، ندا کننده
نادیه nadiye عربی ندادهنده ، صدا کننده ، مؤنث نادی
ناریه nariye عربی آتشی، آتشین
نجلا najla عربی زنی که دارای چشمان درشت است
نجمه najme عربی مؤنث نجم،ستاره
نجوا najva عربی سخن آهسته
نجیبه najibe عربی مؤنث نجیب، شریف، اصیل،عفیف، پاکدامن
ندا neda عربی صدای بلند، فریاد، بانگ
ندیمه nadime عربی مؤنث ندیم ،همنشین و هم صحبت، به ویژه با بزرگان
نرجس narjes عربی معرب از فارسی،نرگس، نام همسر امام حسن عسگری(ع) و مادر حضرت مهدی(ع)
نسا nesa عربی زنان، نام سوره ای در قرآن کریم
نسیبه nasibe عربی دختر با اصل و نسب ، بانوی اصیل ،بانویی که در صدر اسلام در جنگ احد شرکت داشت و به آسیب دیدگان کمک می کرد
نسیم nasim عربی بادملایم و خنک، باد بسیار آرام، بوی خوش
نصیبه nasibe عربی سهم کسی از چیزی، بهره ، سرنوشت، تقدیر
نعیمه naeeme عربی مؤنث نعیم، نعمت، نرم و لطیف،
نغمه naghme عربی آهنگ یا ملودی،آوازه
نفیسه nafise عربی  نفیس
نوال naval عربی عطا، بخشش، بهره، نصیب
نوریه noriye عربی منسوب به نور، درخشان
نیره nayyer عربی روشن، منور
 
 
و
اسم تلفظ ریشه معنی
واله vale عربی عاشق بی قرار، شیفته و مفتون
وجیهه vajihe عربی زیبا، خوشگل،دارای قدر و منزلت نزد مردم
وحیده vahide عربی مؤنث وحید، یگانه، یکتا، بی نظیر
ورشان varshan عربی قمری، پرنده ای که به فارسی آن را مرغ الاهی می گویند، کبوتر صحرایی
وسیم vasim عربی دارای نشان زیبایی، زیبا
وسیمه vasime عربی مؤنث وسیم، دارای نشان زیبایی، زیبا
 
 
ه
اسم تلفظ ریشه معنی
هانیا haniya عربی مؤنث هانی- مادر مهربان و دلسوز
هانیه haniye عربی هانیه کنیه حضرت فاطمه (س) به معنی :کسی که تمامی وسایل آرامش و آسایش شوهر خود را فراهم میکند
هایده hayede عربی توبه کننده، به حق بازگردنده
هدی hoda عربی هدایت کردن، هدایت،راهنمایی، راه درست و مسیر درست
هدیه hedye عربی ارمغان، تحفه
هلما helma عربی معنی اسم را در این قسمت بنویسید خیلی صبور
هنیا haniya عربی به فتح ه ، گوارا باد ، نوش باد
 
 
ی
اسم تلفظ ریشه معنی
یسری yasra عربی مایه گشایش و آسانی ، دختر خوش قدم
یمنا yama عربی بانوی با برکت

 

 

 

  • اسامی پسران
آ
اسم تلفظ ریشه معنی
آبد abed عربی همیشگی ، دائمی ، جاودانه
آبدین abdin عربی جاودانه ها ، جمع آبد(به کسر ب)
آصف asef عربی تدبیر،مشاور خردمند، نام وزیر سلیمان(ع) ، عنوان وزیران ایرانی در دوران اسلامی
آیت ayat عربی آیه،نشانه،شخص برجسته و شاخص،شخص بسیار زیبا رو
 
 
ا
اسم تلفظ ریشه معنی
ابولفضل abolfazl عربی ابوالفضل،خداوند هنر ، صاحب فضل ، لغت برادر امام حسین و قهرمان و علمدار قافله کربلا ، ایشان به سلطان ادب معروفند
ابوالحسن abolhasan عربی ابوالفضل،خداوند هنر ، صاحب فضل ، لغت برادر امام حسین و قهرمان و علمدار قافله کربلا ، ایشان به سلطان ادب معروفند
ابوذر abozar عربی ابوذر،نام یکی از صحابه پیامبر(ص)
احد ahad عربی یگانه، یکتا، از نامهای خداوند
احمد ahmad عربی بسیار ستوده، یکی از نامهای پیامبر(ص)
ادریس edris عربی درس خوانده ، پیامبری که نام او دو بار در قرآن آمده و طبق روایات حیات جاودانه یافته است، او را مخترع لباس و قلم می دانند
ادیب adib عربی سخن دان، سخن شناس، معلم، مربی
ارشاد ershad عربی راهنمایی، هدایت
اسامه asame عربی شیر، اسد
اصغر asghar عربی کوچک تر
اعتبار علی etebar ali عربی آن که ارزش و اعتبار از علی(ع) یافته است
اعلی aela عربی برتر، بالاتر ، بلندتر، برگزیده از هر چیزی ، نامی از نامهای خداوند ، نام سوره هشتاد و هفتم قرآن
افضل afzal عربی برترین، بالاترین
اقبال علی eqbal ali عربی آن که بخت و اقبال از علی(ع) یافته است
امیر amir عربی پادشاه، حاکم ، به صورت پیشوند در ابتدای بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند امیربانو، امیر پویا، و امیرحسین
امیرعلی amir ali عربی کسی که سرورش حضرت علی است .
امیر حسین amir hossein عربی مرکب از دو اسم امیر و حسین،کسی که حسین علیه السلام امیر و حاکم اوست
امیر طاها amir taha عربی مرکب از دو اسم امیر به معنی آقا و سروز و طاها که نام یکی از سوره های قرآن است ،برخی تفاسیر این سوره را منسوب به اهل بیت علیه السلام می دانند
امیر عباس amir abass عربی مرکب از دو اسم امیربه معنای حاکم و سلطان و عباس به معنای شیر درنده
امیر محمد amir mohamad عربی کسی که حضرت محمد صلی الله علیه وآله حاکم و سرور اوست
امیر مهدی amir mahdi عربی ترکیب نامهای امیر و مهدی ، کسی که حضرت صاحب الزمان سرور و فرمانده اوست
امین amin عربی مورد اطمینان، درستکار ، لقب پیامبر(ص) ، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند محمد امین، امین عباس، و امین همایون
اوحد ohod عربی یگانه، بی همتا
اویس oveis عربی گرگ کوچک، شخصی پارسا که از تابعین بوده است
اکبر akbar عربی بزرگتر
ایمان iman عربی اعتقاد به وجود خداوند وحقیقت رسولان و دین ، یقین داشتن به درستی اندیشه یا امری

 

 
 
ب
اسم تلفظ ریشه معنی
باقر baqer عربی شکافنده ، لقب امام پنجم شیعیان، نام یکی از رهبران دوره انقلاب مشروطیت ایران که به سالار ملی ملقب گردید
برهان borhan عربی دلیل، حجت
بشیر bashir عربی بشارت دهنده، مژده دهنده
بصیر basir عربی آگاه، بینا، از نامهای خداوند
بلال balal عربی نام اولین مؤذن اسلام
بها baha عربی درخشندگی، روشنی
بهلول bohlol عربی از عاقلان دیوانه نما در زمان هارون الرشید که هارون و خلفای دیگر از او تقاضای موعظه می کردند
 
 
ت
اسم تلفظ ریشه معنی
تراب torab عربی خاک
تقی taghi عربی پرهیزکار، لقب امام نهم شیعیان ، نام صدر اعظم ناصرالدین شاه مشهور به امیرکبیر
تمیم tamim عربی دارای خلقت تمام
توحید tohid عربی یگانه دانستن خداوند، یکتاپرستی
توفیق tofigh عربی موفقیت، کامیابی
 
 
ث
اسم تلفظ ریشه معنی
ثاقب sagheb عربی روشن، فروزان
ثامر SAMER عربی میوه دهنده، ثمردهنده
 
 
ج
اسم تلفظ ریشه معنی
جابر jaber عربی تسکین دهنده، آرامش بخش، تسلی دهنده ، از نامهای حضرت حق ، نام شیمیدانی معروف و شاگرد امام جعفر صادق(ع)
جاسم jasem عربی عامیانه قاسم
جبار jabar عربی نام یکی از صورتهای فلکی به شکل مردی که با حمایل یا شمشیر ایستاده است و عصایی به دست راست دارد ، دارای سلطه و قدرت
جعفر jafar عربی جوی بزرگ ، نام امام ششم شیعیان ، نام برادر علی(ع) ملقب به ذوالجناحین و معروف به جعفر طیار
جلال jalal عربی عظمت، بزرگی، شکوه
جلیل jalil عربی بلند مرتبه، بزرگوار، از نامهای خداوند
جمال jamal عربی زیبایی
جنید jonaid عربی نام عارفی معروف در قرن سوم هجری
جواد javad عربی بخشنده ، از نامهای خدواند ، لقب امام نهم شیعیان
 
 
خ
اسم تلفظ ریشه معنی
خالد khaled عربی پاینده، جاوید
خضر khezr عربی نام یکی از پیامبران که طبق روایات چون به آب حیات دست یافت و از آن نوشید، عمرجاویدان پیدا کرد
خلیل khalil عربی دوست یکدل ، لقب ابراهیم(ع)
خیرالدین kheir adin عربی آن که در دین بهترین است
خیراالله kheir ollah عربی نیکی خداوند، خیر الهی
خیرعلی kheir ali عربی خیری که از علی(ع) رسیده است ، آن که خبر و نیکی اش چون خیر و نیکی علی(ع) است
 
 
ذ
اسم تلفظ ریشه معنی
ذبیح zabih عربی قربانی ( معمولا در راه خدا)
ذبیح الله zabihollah عربی آن که در راه خداوند قربانی شده است، قربانی خداوند، لقب اسماعیل(ع)
ذوالفقار zolfaghar عربی نام شمشیر علی(ع)
 
 
 
اسم تلفظ ریشه معنی
رئوف raoof عربی بسیار مهربان ، بخشنده ، با محبت ، از نامهای خداوند مهربان
راستین rastin عربی در نهایت صداقت و درستی
راشد rashed عربی آن که در راه راست است، دیندار، نام یکی از خلفای عباسی
راشن rashen عربی آرامنده، ثابت
ربیع rabi عربی بهار
رجا raja عربی امیدواری، امید
رجب rajab عربی نام ماه هفتم از سال قمری
رحمان rahman عربی مهربان، بخشاینده ، از نامهای خداوند
رحمت rahmat عربی مهربانی، رحم ، مهربانی و عفو مخصوص خداوند
رحیم rahim عربی مهربان، از نامهای خداوند
رزاق razagh عربی روزی دهنده ، از نامهای خداوند
رسام rasam عربی رسم کننده، نقاش
رسول rasul عربی پیغمبر، قاصد، پیک
رشید rashid عربی هدایت شده، دارای قامت بلند و متناسب، شجاع و دلیر، از نامهای خداوند
رضا reza عربی خشنودی، رضایت ، خشنود، راضی، نام امام هشتم شیعیان
رضی razi عربی راضی و خشنود
رفیع rafie عربی مرتفع، بلند، ارزشمند، عالی
رمضان ramezan عربی سنگ گرم و سوزان، نام ماه نهم از سال قمری
روح الله roh ollah عربی روح خداوند ، لقب عیسی(ع)
ریاض riyaz عربی روضه ها، باغها
 
 
 
اسم تلفظ ریشه معنی
زائر zaer عربی عربی زیارت کننده
زاهر zaher عربی عربی درخشان، تابان
زعیم zaeem عربی پیشوا، رهبر
زهیر zahir عربی نام یکی از شعرای عرب در دوران جاهلیت، نام چندتن از شخصیتهای تاریخی از جمله نام یکی از یاران حسین(ع) که در روز عاشورا به شهادت رسید
زکی zaki عربی پاک، طاهر، پارسا
زید zeyd عربی نام یکی از اصحاب پیامبر(ص)
زین الدین zeyn adin عربی عربی آن که موجب زینت دین و آراستگی دین است
زینعلی zeyn ali عربی مرکب از زین( آراستگی، زیبایی) + علی
 
 
س
اسم تلفظ ریشه معنی

ساجد

sajed عربی سجده کننده
ساعد saed عربی بخشی از دست بین مچ و آرنج ، کمک کننده، مددکار
سامر samer عربی قصه گو، افسانه سرا
سامی sami عربی عالی، بلندمرتبه
سبحان sobhan عربی پاک و منزه ، از نامهای خداوند
ستار satar عربی پوشننده ، از نامهای خداوند ، نام یکی از رهبران دوره انقلاب مشروطیت که به سردار ملی ملقب گردید
سجاد sajad عربی بسیار سجد کننده ، لقب امام چهارم شیعیان
سحاب sahab عربی ابر
سعد الدین saad adin عربی موجب سعادت دین
سعید saeed عربی خجسته، مبارک، خوشبخت، سعادتمند
سلطان soltan عربی پادشاه ، به صورت پیشوند و پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند سلطان مراد، سلطانعلی، سکینه سلطان
سلمان salman عربی نام یکی از صحابه پیامبر(ص) که از اهالی فارس (شهر آباده) بوده و جهت دیدن آخرین رسول خدا به مکه مهاجرت کرد
سلیم salim عربی دارای قدرت داوری و تشخیص درست ، سالم ، نام چندتن از پادشاهان عثمانی
سمیح samih عربی بخشنده ، بلندنظر ، کریم
سمیر samir عربی قصه گو
سمیع samie عربی شنوا، از نامهای خداوند
سها saha عربی ستاره کم نوری در صورت فلکی دب اکبر
سهیل soheil عربی روشنترین ستاره صورت فلکی سفینه
سیف الله seyf ollah عربی آن که به منزله شمشیر خدا است و در راه خداوند مبارزه می کند
 
 
ش
اسم تلفظ ریشه معنی
شجاع الدین shoja adin عربی آن که در دفاع از دین شجاع است
شادن shaden عربی بچه آهو – بچه آهویی که کمی بزرگ شده و بی نیاز از مادراست – زیبا و لطیف مانند بچه آهو
شاهد shahed عربی زیبارو، محبوب، معشوق
شاهر shaher عربی مشهور، نامی
شاکر shaker عربی شکرگزار ، کسی که در حال شکرکردن است،معمولامنظور شکرگزاری در برابر خداوند است
شبلی shebli عربی نام عارف معروف قرن سوم و چهارم
شریف sharif عربی ارزشمند، عالی، سید، ارجمند، بزرگوار، نام کوهی در عربستان
شعبان shaban عربی نام ماه هشتم از سال قمری
شفیع shafie عربی شفاعت کننده، پایمرد
شمس shams عربی خورشید، نام بتی در قدیم، نام سوره ای در قرآن کریم
شمس الدین shams adin عربی آفتاب دین ، نام دو تن از پادشاهان آل کرت
شهاب الدین shahab adin عربی آن که چون ستاره روشنی در دین است، نام حکیم معروف قرن ششم، شهاب الدین سهره وردی
شهیر shahir عربی معروف ، نام آور ، نامدار
شکرالله shokr ollah عربی سپاس خد ارا
شکرعلی shokr ali عربی (به ضم شین) عربی مرکب از شکر( سپاس) + علی( بلندمرتبه)
شکور shakur عربی بسیار سپاسگزار، از نامهای خداوند
شکیل shakil عربی زیبا ، پسر خوش چهره
شیبان sheyban عربی از قبایل عرب
 
 
ص
اسم تلفظ ریشه معنی
صائب saeb عربی راست و درست، رسا، رساننده، نام شاعر نامدار قرن یازدهم در دوره صفویه(صائب تبریزی)
صابر saber عربی صبور، شکیبا، از نامهای خداوند، نام شاعر نامدار قرن ششم، ادیب صابر
صاحب saheb عربی دارنده، مالک، دارا،سرور،همنشین، یار
صادق sadegh عربی راستگو،راست و درست، راستین،نام امام امام ششم شیعیان
صاعد saed عربی بالارونده، صعودکننده، نام یکی از مردان افسانه ای عرب باستان
صالح saleh عربی شایسته و درستکار، نیک، خوب، دارای اعتقاد و عمل درست دینی، نام پیامبر قوم ثمود
صانع sahne عربی آفریننده ، صنعتگر، همچنین یکی از نام های خداوند نیز صانع می باشد
صباح sabah عربی بامداد، صبح‎ ‎‏ ، روز، نام دعائی منسوب به علی(ع)
صدر sadr عربی بالاترین ، اعلاترین در هر چیز
صدرالدین sadradin عربی دارای برتری دین، مقدم و پیشوای دین
صدیق sedigh عربی بنده خالص خداوند ، بسیار راستگو و درستکار، لقب یوسف(ع) پسر یعقوب(ع)
صفا safa عربی یکرنگی، خلوص، صمیمیت، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی،نام کوهی در مکه
صفار safar عربی رویگر، نام سلسله ای در ایران که سر سلسله آن یعقوب پسر لیث است
صفر safar عربی نام ماه دوم از سال قمری، نام کوهی در نزدیکی مدینه
صفی safi عربی خالص ، یگانه ، یکتا ، برگزیده ، صاف ، پاک و روشن ، نام شاعر و نویسنده و واعظ ایرانی قرن هشت و نه هجری
صفی الدین safi adin عربی برگزیده دین، نام عارف نامدار قرن هشتم، صفی الدین اردبیلی
صفی الله safi ollah عربی برگزیده خداوند، لقب آدم(ع)
صلاح ادین salah adin عربی موجب نیکی آیین، نام یکی از بزرگان و عرفای قرن هفتم که از مریدان مولانا بود
صمد samad عربی بی نیاز، غنی، مهتر، از نامهای خداوند، از اسماء حسنی
صمصام samsam عربی شمشیری که خم نگردد، شمشیر برّان
صمیم samim عربی صمیمی، میانه، وسط، اوج و نهایت شدت یا ترقی چیزی
صنعان san an عربی طبق روایت شیخ عطار در منطق الطیر، نام عارفی بزرگ که هفتاد مرید داشت
صیاد sayad عربی شکارچی
صیام sayam عربی روزه داشتن
 
 
ض
اسم تلفظ ریشه معنی
ضرغام zargham عربی شیر درنده ، پهلوان، دلاور
ضیا ziya عربی نور، روشنی
ضیا الدین ziya adin عربی نور خدا
ضیغم zeygham عربی شیر بیشه زار ، شیر قوی ، کنایه از فرد شجاع و دلیر
 
 
ط
اسم تلفظ ریشه معنی
طارق taregh عربی ستاره صبح ، نام سوره ای در قرآن کریم
طالب taleb عربی خواستار، خواهان ، سالک
طاها taha عربی نام سوره ای در قران کریم
طاهر taher عربی پاکیزه ، بی گناه، معصوم، نام یکی از پسران پیامبرص)
طلحه talhe عربی نام یکی از صحابه پیامبر(ص)، نیز نام دومین امیر از سلسله طاهریان
طیب tayeb عربی پاک، مطهر، پاکیزه
 
 
ظ
اسم تلفظ ریشه معنی
ظفر zafar عربی پیروزی، نصرت
ظهیر zahir عربی پدیدار شدن، آشکار شدن
 
 
ع
اسم تلفظ ریشه معنی
عابد abed عربی عبادت کننده، پرستنده چیزی یا کسی
عابس abes عربی عبوس و اخمو ، مجازآ به معنای شجاع و بی باک ، نام یکی از یاران حضرت امام حسین
عادل adel عربی با انصاف
عارف aref عربی آن که از راه تهذیب نفس و تفکر، به معرفت خداوند دست می یابد، دانا، آگاه، نام شاعر ایرانی قرن چهاردهم، عارف قزوینی
عاشور ashur عربی روز دهم از ماه محرم
عاصم asem عربی نگهدارنده، محافظ
عامر amer عربی آباد کننده، معمور، آبادان
عباد ebad عربی بندگان، نام چندتن از خاندان بنی عباد
عبادالله ebad ollah عربی بندگان خداوند
عباس abbas عربی شیر بیشه، نام پسر عبدالمطلب عموی پیامبر(ص)،لقب برادر امام حسین علمدار شجاع صحرای کربلا
عبدالباسط addolbaset عربی عبد(بنده) + باسط(گستراننده، گسترش دهنده و از نامهای خداوند ) ، نام قاری بزرگ مصری
عبدالباقی abdolbaghi عربی بنده پروردگار که باقی و پایدار است، نام خطاط معروف ایرانی در زمان شاه عباس صفوی
عبدالجبار abdoljabar عربی بنده پروردگار که دارای جبروت است
عبدالجلیل abdol jalil عربی بنده پروردگار که جلیل و بزرگ است، نام دانشمند شیعه قرن ششم، عبدالجلیل رازی
عبدالجواد abdol javad عربی بنده پروردگار که بخشنده است
عبدالحسن abdolhasan عربی بنده حسن
عبدالحسین abdol hossein عربی بنده حسین
عبدالحق abdol hagh عربی بنده پروردگار
عبدالحلیم abdol halim عربی بنده پروردگار که حلیم و بردبار است
عبدالحمید abdol hamid عربی بنده پروردگار ستایش شده، نام دو نفر از پادشاهان عثمانی
عبدالخالق abdol khalegh عربی بنده پروردگار، نام پدر بیدل شاعر قرن یازدهم
عبدالرحمان abdol rahman عربی عبد الرحمن
عبدالرحیم abdol rahim عربی بنده پروردگار رحیم و مهربان
عبدالرزاق abdol razagh عربی بنده پروردگار روزی دهنده
عبدالرسول abdol rasul عربی بنده پیامبر
عبدالرشید abdol rashid عربی بنده پروردگار هدایت کننده، نام پسر محمد غزنوی
عبدالرضا abdol reza عربی بنده رضا
عبدالرفیع abdol rafie عربی بنده پروردگار بلندمرتبه
عبدالستار abdol satar عربی بنده پروردگار عیب پوشاننده
عبدالصمد abdolsamad عربی بنده پروردگار بی نیاز
عبدالعزیز abdol aziz عربی بنده پروردگار گرامی و باعزت
عبدالعظیم  abdol azim عربی بنده پروردگار بزرگ ، نام یکی از بزرگان و نوادگان امام حسن(ع) در قرن دوم که آرامگاه وی در شهر ری است
عبدالعلی abdol ali عربی بنده علی
عبدالغفار abdol ghafar عربی بنده پروردگار بخشاینده گناه
عبدالغفور abdol ghafor عربی عبدالغفار
عبدالغنی abdol ghani عربی بنده پروردگار بی نیاز
عبدالفتاح abdol fatah عربی بنده پروردگار گشاینده دشواریها
عبدالقادر abdol ghader عربی بنده پروردگار توانا
عبدالقاهر abdol ghaher عربی بنده پروردگار چیره و توانا
عبداللطیف abdol latif عربی بنده پروردگار که دارای لطف است، نام یکی از پادشاهان تیموری
عبدالله abdol ah عربی بنده پروردگار، نام پدر پیامبر(ص)
عبدالمجید abdol majid عربی بنده پروردگار عالی مرتبه و گرامی، نام دو تن از پادشاهان عثمانی
عبدالمحمد abdol mohamad عربی بنده محمد
عبدالملک abdol malek عربی بنده یا پادشاه خداوند، نام دو تن از پادشاهان سامانی
عبدالناصر abdonaser عربی بنده پروردگار یاریگر
عبدالنبی abdonabi عربی بنده پیامبر
عبدالهادی abdol hadi عربی بنده پروردگار هدایت کننده و راهنما
عبدالواحد abdol vahed عربی بنده پروردگار یکتا
عبدالوهاب abdol vahab عربی بنده پروردگار بخشنده
عبدالکریم abdol karim عربی بنده پروردگار بخشنده
عبیدالله obeydollah عربی بنده کوچک خداوند، نام یکی از فرزندان امام جعفرصادق و مؤسس دولت علویان
عدنان adnan عربی نام یکی از اجداد پیامبر(ص)
عزالدین ezadin عربی آن که باعث عزت دین است
عزت الله ezat ollah عربی عظمت و بزرگی خداوند
عزیز aziz عربی گرامی، محبوب، گرانمایه، محترم، از نامهای خداوند
عزیزالله aziz ollah عربی گرامی نزد خداوند
عطا ata عربی بخشش، انعام
عظیم azim عربی بزرگ، کلان، با اهمیت، بزرگ، فراوان، بسیار، از نامهای خداوند
عقیل aghil عربی خردمند و بزرگوار، عاقل و گرامی، نام برادر علی(ع) و پسر موسی کاظم(ع)
علا ala عربی بزرگی، رفعت
علاء الدین ala adin عربی سبب رفعت و بزرگی دین
علوان alvan عربی نام دیگر مرداس پدر ضحاک و نام چندتن از شخصیتهای تاریخی
علی اصغر ali asghar عربی نام پسر حسین (ع)
علی اکبر ali akbar عربی علی بزرگتر، نام پسر امام حسین(ع)
علیرضا ali reza عربی مرکب از نام امام اول حضرت امیر المومنین و نام امام هشتم امام رضا – علی به معنای بلندمرتبه و رضا به معنای خوشنود است
علی مراد ali morad عربی مرکب از علی( بلندمرتبه)+ مراد( آرزو)، نام یکی از پادشاهان زندیه
علیم alim عربی دانا، آگاه، از نامهای خداوند
عماد emad عربی تکیه گاه، نگاهدارنده، ستون
عمار amar عربی مرد با ایمان، ثابت و استوار، نام پسر یاسر از یاران پیامبر(ص)
عمران omran عربی نام پدر موسی پیامبر(ص)، نام سوره ای در قرآن کریم
عمر omar عربی نام خلیفه دوم
عمرو amro عربی نام پسر لیث دومین پادشاه صفاری
عمید amid عربی عاشق و بی قرار ، همچنین بزرگ قوم ، سرور و تکیه گاه طایفه
عنایت enayat عربی لطف، نیکی، احسان، کمک، یاری
عنایت الله enayatollah عربی لطف و عنایت خداوند
عین الدین eyn adin عربی چشم دین، عزیز در دین
عین الله eyn ollah عربی چشم خداوند
عینعلی eyn ali عربی چشم علی ، نام یکی از امامزادگان که مزار شریفش در تهران است
 
 
غ
اسم تلفظ ریشه معنی
غضنفر ghazanfar عربی شیر بیشه
غفار ghafar عربی آمرزنده و بخشاینده، از نامهای خداوند
غفور ghafor عربی بخشاینده و آمرزنده گناهان، از نامهای خداوند
غلام gholam عربی ارادتمند و فرمانبردار، به صورت پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند غلامحسین، غلامرضا، غلامعلی
غلامرضا gholamreza عربی مرکب از دو اسم غلام و رضا
غیاث ghiyas عربی فریادرس، از نامهای خداوند
غیاث الدین ghiyas adin عربی پناه دین
 
 
ف
اسم تلفظ ریشه معنی
فواد foad عربی دل، قلب
فائز faez عربی فایز، نایل، رستگار
فاتح fateh عربی پیروز
فاضل fazel عربی دارای فضیلت و برتری در علم
فاطر fater عربی آفریننده، خالق، از نامهای خداوند، نام سوره ای در قرآن کریم
فتاح fatah عربی گشاینده، از نامهای خداوند
فتح الله fath ollah عربی پیروزی خدا
فتحعلی fath ali عربی مرکب از فتح( پیروزی) + علی( بلندمرتبه)، نام دومین پادشاه قاجار
فخرالدین fakhr adin عربی سبب سربلندی و افتخار دین، نام شاعر و داستانسرای ایرانی قرن پنجم، فخرالدین اسعد گرگانی
فرج faraj عربی گشایش در کار
فرج الله faraj ollah عربی گشایشی از جانب خداوند
فرحان farhan عربی شادان، خندان
فرهود farhod عربی پسر زیبا – مرد درشت هیکل – شتابزده-این اسم در لغتنامه دهخدا به عنوان نام عربی ذکر شده است٠
فرید farid عربی یکتا، یگانه، بی نظیر
فصیح fasih عربی دارای فصاحت، ویژگی سخن روشن و آشکار و دور از ابهام
فصیح الدین fasih adin عربی دارای روشنی و فصاحت در دین
فضل الله fazl ollah عربی لطف و توجه خداوند
فضیل fazil عربی دارای فضل
فیاض fayaz عربی جوانمرد و بخشنده
 
 
ق
اسم تلفظ ریشه معنی
قائد ghaed عربی رهبر، پیشوا، پیش رو، ستاره ای در صورت فلکی دب اکبر
قادر ghader عربی دارای قدرت، توانا،از نامهای خداوند
قاسم ghasem عربی بخش کننده، مقسم، نام پسر پیامبر(ص)، به صورت پسوند و پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند محمد قاسم، قاسمعلی
قاهر ghaher عربی چیره، توانا
قدرت ghodrat عربی توانایی ، توان ، سلطه و نفوذ
قطب الدین ghotb adin عربی محور آیین و دین
قنبر ghanbar عربی نام یکی از تابعان علی (ع)
قهار ghahar عربی نیرومند، پرزور،از نامهای خداوند
 
 
ک
اسم تلفظ ریشه معنی
کاظم kazem عربی فروبرنده خشم، بردبار، حلیم، لقب امام هفتم شیعیان
کامل kamel عربی بی عیب، بی نقص
کرم karam عربی بزرگواری، بخشندگی جوانمردی،لطف، احسان
کرم الله karam ollah عربی بخشش و لطف خداوند
کلیم kalim عربی هم سخن، سخنگو، لقب موسی(ع)
کلیم الله kalim ollah عربی آن که خداوند با او سخن گفته است، لقب موسی(ع)
کریم karim عربی بخشنده، سخاوتمند،از نامهای خداوند
کمال kamal عربی آخرین حد چیزی، نهایت،بی عیب و نقص بودن،خردمندی، دانایی
کمال الدین kamal adin عربی کامل در دین، سبب کمال دین، نام یکی از نقاشان معروف اواخر دوره تیموری و اوایل دوره صفوی، کمال الدین بهزاد
کمیل komeil عریی نام پسر زیاد ازیاران علی (ع) نام دعائی منسوب به کمیل پسر زیاد
کیسان keysan عربی لقب مختار ثقفی
 
 
ل
اسم تلفظ ریشه معنی
لاوان lavan عربی لابان، عبری از عربی، لین ، سفید، نام پدر همسر یعقوب(ع)
لبیب labib عربی عاقل، خردمند
لسان الدین lesan adin عربی زبان گویای دین
لطف الدین lotf adin عربی لطف دین
لطف الله lotf ollah عربی مهربانی و لطف خدا
لطفعلی lotf ali عربی آن که دارای لطف و مهربانی ای چون لطف و مهربانی علی(ع) است
لطیف latif عربی نرم و خوشایند
لقمان loghman عربی نام مردی حکیم که بنا به روایت اسلامی حبشی بوده و در زمان داوود(ع) زندگی می کرده است، نام سوره ای در قرآن کریم
لیث lais عربی شیر درنده، نام پدر یعقوب پادشاه صفاری
 
 
 
اسم تلفظ ریشه معنی
ماجد majed عربی دارای مجد و بزرگی، بزرگوار،از نامهای خداوند
ماشاءالله masa allah عربی آنچه خدا بخواهد،مرحبا، آفرین
مالک malek عربی ارباب، آن که دارنده و صاحب اختیار چیزی یا کسی باشد، نام فرشته ای که نگهبان دوزخ است، از نامهای خداوند
ماهد mahed عربی گستراننده و پهن کننده
مبارک mobarak عربی خوش یمن، خجسته، فرخنده
مبین mobin عربی آشکار – پیدا
متین matin عربی دارای پختگی، خردمندی و وقار، استوار، محکم، از نامهای خداوند
مجتبی mojtaba عربی برگزیده شده، انتخاب شده،لقب امام حسن(ع)
مجدالدین majd adin عربی باعث بزرگی و عظمت دین
مجید majid عربی دارای قدر و مرتب عالی، گرامی، از نامهای خداوند
مجیر mojir عربی پناه دهنده، فریادرس،از نامهای خداوند
مجیرالدین mojir adin عربی پنادهنده در دین
محب الدین moheb adin عربی دوستدار دین
محتشم mohtasham عربی دارای حشمت و شکوه، با حشمت
محراب mehrab عربی بخشی از یک از عبادتگاه که پیش روی نمازگزاران و عبادت کنندگان است و پیش نماز یا کشیش در آنجا می ایستند
محسن mohsen عربی نیکوکار، احسان کننده،از نامهای خداوند
محمد mohamad عربی ستوده شده، بسیار تحسین شده، نام پیامبر(ص)، نام سوره ای در قرآن کریم، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند محمدامین، محمد علی، محمدحسین و علی ‏محمد
محمدجواد mohamad javad عربی بنده ستوده شده خدا و بخشاینده
محمدصالح mohamad saleh عربی بنده ستوده شده و نیکوکار خدا
محمد مهدی mohamad mehdi عربی مرکب از محمدبه معنای بسیار ستوده شده و مهدی به معنای هدایت شده – نامی متبرک به نام حضرت رسول و لقب فرزند صالح ایشان حضرت صاحب الزمان
محمد هادی mohamad hadi عربی بنده ستوده شده خدا و هدایت کننده مردم
محمدرضا mohamadreza عربی ترکیب اسم حضرت رسول اکرم وامام هشتم شیعیان ، محمد به معنای ستوده شده و رضا به معنای خوشنود
محمد علی mohamad ali عربی ترکیب اسامی محمد و علی
محمود mahmod عربی آن که یا آنچه ستایش شده است، مورد پسند، نیک، خوش، از نامهای پیامبر(ص)،نام یکی از پادشاهان غزنوی
محی الدین mohi adin عربی زنده کننده دین
مختار mokhtar عربی آن که در انجام دادن یا انجام ندادن کاری آزاد است، صاحب اختیار، برگزیده، منتخب
مراد morad عربی خواست، آرزو، منظور، مقصود
مرتضی morteza عربی پسندیده شده، مورد رضایت و پسند قرار گرفته
مرسا mersa عربی استوار ، ثابت ، پابرجا
مرسل morsel عربی ارسال شده،فرستاده شده
مرشد morshed عربی راهنمایی کننده، ارشادکننده
مرصاد mersad عربی کمین گاه، گذرگاه
مسعود masud عربی نیکبخت، سعادتمند، مبارک، خجسته،نام پسر سلطان محمد غزنوی، نام شاعر معروف قرن پنجم، مسعود سعد سلمان
مسلم moslem عربی پیرو دین اسلام، مسلمانان، نام پسر عقیل و برادرزاده علی (ع)، فرستاده امام حسین به سوی کوفیان
مسیب mosayeb عربی بر حال خود گذاشته شده، آزاد شده ، نام یکی از سه برادری که در بخارا پول رایج قرون اولیه هجری را سکه زدند
مشهود mashhod عربی آشکار ، نمایان ، دیده شده ، به چشم آمده
مشیر moshir عربی آن که در کارها با او مشورت می کنند
مشیر الدین moshir adin عربی آن که در دین راهنمای دیگران است
مصباح mesbah عربی چراغ ، وسیله ای روشنایی بخش ، بیشتر به چراغهای قدیمی گفته می شود
مصطفی mostafa عربی برگزیده، لقب پیامبر(ص)
مصلح mosleh عربی آن که اصلاح می کند، اصلاح کننده
مصلح الدین mosleh adin عربی اصلاح کننده دین، لقب شاعر نامدار قرن هفتم، سعدی شیرازی
مصیب mosayeb عربی آن که حقیقت امری را دریافته باشد، درستکار
مطیب motayeb عربی معطرکننده، خوشبوکننده
مطیع الله motiollah عربی مطیع و فرمانبردار خداوند
مظاهر mazaher عربی جلوه ها، نشانه ها
مظفر mozafar عربی پیروز، غالب، موفق
مظفر الدین mozafar adin عربی پیروز و موفق در دین، نام پسر ناصرالدین شاه قاجار
مظفر علی mozafar ali عربی مرکب از مظفر( پیروز) + علی( بلندمرتبه)، نام نقاش معروف ایرانی در دوره صفویه
معراج meraj عربی بالارفتن، عروج
معید mueid عربی تکرار کننده ، بازگرداننده ( به ضم میم)
معین moein عربی یاریگر، کمک کننده، یاور
معین الدین moein adin عربی یاریگر و کمک کننده در دین
مقداد meghdad عربی نام یکی از اصحاب پیامبر(ص) و از اولین شیعیان علی(ع)
منذر manzar عربی آگاه سازنده و پنددهنده، ترساننده، از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای یمن در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی
منصور mansur عربی یاری داده شده، پیروزشده، پیروز
مهام maham عربی کارهای دشوار و بزرگ ، با اهمیتها
مهدی mahdi عربی هدایت شده، نام امام دوازدهم شیعیان
میثاق misagh عربی عهد و پیمان
میثم meysam عربی نام پسر یحیی از یاران علی(ع)
میحاد mihad عربی تک تک – جداگانه
میعاد miaad عربی محل قرارگاه، وعده گاه
میلان milan عربی خواهش ، میل ، آرزو ، صفت مشبه از میل
 
 
ن
اسم تلفظ ریشه معنی
نادر nader عربی آنچه به ندرت یافت شود، کمیاب، بی همتا، نام مؤسس سلسله افشاریه
ناد علی nad ali عربی علی را بخوان، نام دعایی
ناصح الدین naseh adin عربی پنددهنده در دین
ناصر naser عربی نصرت دهنده، یاری کننده
ناصر الدین naser adin عربی یاری کننده دین، نام پسر محمد شاه قاجار
نجات nejat عربی رهایی، خلاصی، آزادی
نجف najaf عربی نام شهری در عراق که آرامگاه علی (ع) در آن واقع شده است
نجم الدین najm adin عربی آن که چون ستاره ای در دین می درخشد،نام عارف بزرگ و نامدار قرن هفتم، نجم الدین رازی
نجیب الدین najib adin عربی اصیل و شریف در دین
ندیم nadim عربی همنشین و هم صحبت، به ویژه با بزرگان
نشاط neshat عربی شادی، خوشی، سرزندگی
نصر nasr عربی یاری، مدد، پیروزی، ظفر، نام سوره ای در قرآن کریم، نام یکی از پادشاهان سامانی
نصر الدین nasr adin عربی یاری دادن به دین،از شخصیتهای افسانه ای
نصرالله nasrollah عربی یاری خداوند، نام یکی از فضلای نامدار قرن ششم و مترجم کلیله و دمنه، نصرالله منشی
نصرت الله nosratollah عربی یاری خداوند
نصیر nasir عربی یاری دهنده، یاور، از نامهای خداوند
نصیر الدین nasiradin عربی یاری دهنده دین ، نام یکی از علمای بزرگ ریاضی و نجوم و حکمت ایران در قرن هفتم، خواجه نصیرالدین طوسی
نظام nezam عربی مجموعه قوانین، قواعد، سنن، یا نوامیسی که قوام و انتظام چیزی بر آنها نهاده شده است
نظر علی nazar ali عربی چشم و دیده علی (ع)
نعمان naman عربی نام چندتن از پادشاهان حیره
نعمت nemat عربی آنچه باعث شادکامی و آسایش زندگی انسان شود،عطا و بخشش
نعیم naeem عربی نعمت، نرم و لطیف، از نامهای بهشت
نعیم الدین naeem adin عربی نعمت دین
نعیما naeema عربی نعمت،تخلص نعمت سمرقندی شاعر قرن یازدهم
نقی naghi عربی پاکیزه، پاک، برگزیده، لقب امام دهم شیعیان
نهام naham عربی آهنگر ، نجار ، همچنین راهب دیر نشین
نورالدین noradin عربی روشنایی و فروغ دین، نام شاعر و نویسنده نامدار قرن نهم، عبدالرحمن جامی
نورالله norollah عربی نور و روشنایی و فروغ خداوند
 
 
و
اسم تلفظ ریشه معنی
واجد vajed عربی دارنده، دارا، از نامهای خداوند
واحد vahed عربی یگانه، آن که در نوع خود بی نظیر و منحصر به فرد است
واصف vasef عربی به اندازه لازم و مورد نیاز، کافی، وفاکننده
واهب vaheb عربی عطاکننده، بخشنده، از نامهای خداوند
وثوق vosogh عربی اعتماد، اطمینان
وحدت vahdat عربی یگانگی، اتحاد،تنهایی
وحید vahid عربی یگانه، یکتا، بی نظیر
ولی vali عربی پدر، مادر یا کفیل، دوست و یار نیکان، بالاترین مقام در دین اسلام پس از پیامبر(ص)، لقب علی(ع)، از نامهای خداوند
ولید valid عربی فرزند ، نام دوتن از خلفای اموی ،
وهاب vahab عربی بسیار بخشنده، از نامهای خداوند
    عربی  
ا
 
ه
اسم تلفظ ریشه معنی
هاتف hatef عربی نوادهنده ای که صدایش شنیده شود، اما خودش دیده نشود، سروش، نام شاعر معروف قرن دوازدهم، هاتف اصفهانی
هادی hadi عربی هدایت کننده، راهنما،از نامهای خداوند،از القاب پیامبر(ص) و امام علی نقی(ع)
هاشم hashem عربی نام جد پیامبر(ص)
هامر hamer عربی ابر باران زا
هانی hani عربی مرد دلسوز و مهربان – نام چندتن از مشاهیر عرب
هدایت hedayat عربی راهنمایی کردن به مسیر درست، ارشاد، نویسنده نامدار قرن چهاردهم، صادق هدایت
همام hamam عربی دارای مقام و منزلت و فضایل، ارجمند، نام یکی از شعرا و سخنگویان مشهور در آذربایجان
همت hemat عربی اراده، انگیزه و پشتکار قوی برای رسیدن به هدف، بلندطبعی، بلندنظری، جوانمردی
هود hod عربی نام پیامبر قوم عاد، نام سوره ای در قرآن کریم
هیبت heybat عربی رعب، جلال، شکوه
 
 
ی
اسم تلفظ ریشه معنی
یاسر yaser عربی نام پدر عمار،از یاران خاص پیامبر
یاسین yasin عربی نام سوره ای در قرآن کریم
یدالله yadollah عربی دست خداوند، قدرت خداوند

 

 

درباره ی محمدرضا

۷۰ دیدگاه

  1. بعضی از معانی اسم هاتون واقعا اشتباه. مخصوصا رقیه و فاطمه (رقیه یعنی:فاطمه کوچک)(فاطمه یعنی :بریده شده از آتش)لطفا اصلاح کنید

    • منبعی برای حرفتون دارید؟

      • این حدیث پیامبر است که(فاطمه را از آن رو فاطمه نامیدم که از آتش بریده است)البته این خلاصه حدیثه.در ضمن به نظر من بریدن از آتش میتونه با بریدن(گرفتن)از شیر تناسب داشته باشه.پس معنی که اینجاست هم میتونه درست باسه.

  2. لطفا در معانی و ریشه و تلفظ اسامی بیشتر دقت کنید.

    نام "سرور" به معنای خوشحالی و شادمانی با اون تلفظی که نوشتید غلطه.

    ضمنا نام "راستین" کاملا فارسیه نه عربی . کلمه راست کاملا فارسیه و هیچگونه سابقه ای در زبان عرب نداره

  3. سلام خسته نباشید  معنی اسم (هنید) را بهم بگید. هنوز شناسنامه رو پسرمو نگرفتم میخوام هنید بزارمش لطفا سریع جواب بدید.ممنون یا به ایمیلم ارسال کنید لطفا.

  4. ظاهرا کمی بی کیلی نسبت به اسامی اسلامی دارید.

    من سه تا بچه دارم اسم هرسه تاشون رو از اسامی معصومین گذاشتم و همیشه برایم باعث افتخار بوده و هست.

    ان شالله که بتوانند از انها الگو بگیرند.

    علی.حسین و فاطمه

  5. ایرانی خالص اگه پیدا کردید به منم بگید.ممنون

    تازه فهمیدیم که آریایی ها هم مهاجران به ایران هستند و نه ایرانی….

    یادمه تو دانشگاه یه بنده خدایی بود سید بود داشت از ایرانیت دفاع می کرد.یکی بهش گفت شما که اصلا مفهوم ایرانیت رو نمی دونی چرا از این حرفا میزنی.شما خودت از طرف پدر به عرب ها میرسه.

    در تاریخ اینقدر اختلاط نژادی بوده که اصلا معلوم نیست کی به کیه…

    کی میدونه.شاید پدر من به عرب ها برسه یا اروپایی ها یا مغول ها یا … اصلا معلوم نیست.

  6. معنی اسم هلا چیه؟؟؟
    ی جایی شنیدم ک اسم دختر صدام بوده
    شایدم حلا نوشته میشه

  7. اگر ممکنه لطفاً منبعتون رو ذکر کنید
    چون در این لیست اسامى علاوه بر اینکه معنى اسمهاى مذهبى ذکر نشده و انگار یک جهت گیرى نسبت به اونها وجود داشته
    اشتباه هم زیاد وجود داره
    بنده که در سطح خیلى پایینى عربى بلدم هم متوجه اونا مى شم
    از جمله همون کلمه راستین که دوستى در بالا گفتن کاملاً فارسیه و عربى نیست
    اینکه در یک کلمه ی و ن وجود داشته باشه که دلیل بر عربى بودنش نمى شه
    در عربى با ی و ن کلمه ى جمع درست مى شه ولى کلمه راستین معناى جمع نداره
    در عین حال اسم رقیه که یک نفر دیگه در بالا گفتن
    با این اعراب ( رُقْیَه) اون معنى که شما نوشتید رو مى ده
    با این اعراب ( رُقَیه) به معنى صعود کننده ى کوچک هست و این اعراب هم نام دختر امام حسین ع هست
    در زبان عربى اعراب جایگاه مهمى داره و بدون اعراب براى کلمه هاى عربى معنا نوشتن خیلى نامعتبره
    همون طور که در بالا گفتم عمدتاً معناى اسمهاى مذهبى رو نیاورده مثل اسم زینب که ترکیب کلمه ى زین و اَب هست و به معناى زینت پدره

  8. میبخشید عطرین هم عربیِ چرا ننوشتین؟؟؟؟؟؟

  9. راشن سادات حسینی

    اسم راشن کاملااسم اصیل ایرانی بوده معنیش پاداش یااستواریامحکمه تازه مجبورنیستیدrashen بذاریدمی تونیدrashan بذاریداین ا داره این ای داره راشن اسم پدربزرگ افراسیاب وتوی فرهنگ لغت هم هست توی شاهنامه هم هست من اولین راشن ایرانم  وپدرمادرمن این اسم زیباروثبت کردن

  10. راشن سادات حسینی

    این اشتباه رونکنیداسم اصلاعربی نیست وکاملاپارسیه 

  11. اهمیت زیادی نداره کی مال کجاست. مهم ترین چیز اینه که یه اسم معنای خوبی داشته باشه و چه بهتر نزدیک به اسم امامان معصوم باشد.

  12. جدای از اینکه نام بعضی امامان(ع) رو نیاوردید زورتون اومده حتی بعضی جاها کنار اسم معصومین (ع) کلمه امام رو بکار ببرید؟؟؟

    یا راجع به اسم صدیقه اولا که تلفظ رو اشتباه نوشتید ثانیا لغب عایشه؟؟؟؟!!!!

    کاش همونطور که از بقیه منبع می خواید شمام برای معانیتون منبع ذکر می کردید.

    • درود دوست عزیز اینجا راهنمای انتخاب اسمه نه مرجع مذهبی من نمیدونم چرا بعضیا همه چیو میخان با دین قاطی کنن؟در ضمن اینجور شما میگین هرکی رفت اسمشو علی گذاشت به احترام امام علی تو شناسنامش یه ع هم بزارن..دوست عزیز این حرف شما نه تنها بی ربط بود بلکه توهینم بود پس خواهشا اول فکر کنید بعد بیاین نظر بدین..معنی تمام این اسم ها از لغت نامه گرفته شده و معتبره نه از وبلاگ.با سپاس

    • در ضمن اینا اسمای رایج تو ایرانن و شاید بعضیا از قلم افتاده باشن که به مرور زمان تکمیل میشه و من واقعا نمیدونم به چه دلیل و چه استدلالی این حرفو زدین؟؟اینجا یه سایت برای کمک به مردم برای انتخاب بهتر اسم فرزندشون نه تعصب و مذهب.بازم با سپاس

  13. سلام و خسته نباشید 

    لطف میکنید بفرمایید آیا (یاحا) اسم عربی است و اگر هست معنیش رو ذکر کنید

    و ریشه اسم ارمیا چی هست و چه معناست؟

    سپاس

    • درود دوست عزیز این اسم اصلا در هیچ فرهنگ لغتی وجود نداره

      .ارمیا، بزرگ داشته شده؛ نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل، همچنین لقب حضرت خضر نبی و لقب حضرت علی (ع)

  14. چرا از ح هیچ اسمی ندارین برا پسر

  15. هر کی بگه اسم مریم عربیه خیلی خنگه.. اسم مریم ریشه ش عبری بی سواد… حالم بهم میخوره از هر چی عربی و عرب هس.. اسمای عربی مزخرفترین اسم هستن.. کدوم بی سوادی گفته طالع اسم مریم با سجاد رقم خورده؟! مریم مادر حضرت عیسی پیامبر مسیحیان هس.. ریشه اسمش عبری هست.. درست کن.. مریم رو با عرب ملخ خور یکی نکن.. مریم شخصیت داره برای خودش.. مریم برای خودش کلاس داره..

    • درود دوست عزیز.اول اینو بگم شاید اشتباه شده و یا درست درموردش تحقیق نشده و یا تحقیق شده و درسته که باید بررسی کنیم ..در ضمن شما که خودتون رو یک آدم با شخصیت میخونید نباد به اسم میلیون ها ایرانی که عربیه توهین کنید که خیلی نظر شما رو ندارن ..همه هم میدونن شخصیت مریم کی بوده بعضیا این اسم و آرامی میدونن بعضیا عبری بعضیا عربی شمایی که کلاس داری با این لحن حرف زدن و اینجور انتقاد معلومه بیش از حد کلاستون بالاست از کنترلتون خارج شده.با سپس در حال بررسی هستیم.

  16. سلام . من اگه از عرب ها و از اسم عربی بدم میاد، هزار و یه دلیل واسه خودم دارم.. بله.. برای اینکه هر اسمی ( به غیر از اسمای عربی) برای خودش اصالت و پاکی و زیبایی خاص خودش رو داره.. من افتخار می کنم که اسمم مریم هست.. مادر پیامبر تمام مسیحیان کره زمین.. ریشه اسمش عبریه… درستش کنین..

  17. یه چیز دیگه.. مگه هر اسمی که تو قرآن اومده، عربیه؟؟؟؟؟؟؟ نام یه سوره هست، قبول..اسمش تو قرآن اومده، قبول..( چون صداقت و پاکی مریم رو هیچ زن دیگه ای نداره… همین طور که اسم کوروش به خاطر خوب بودنش تو قرآن اومده.. پس دلیل نمیشه که اسم کوروش هم عربی باشه.. ) ولی این درست نیس…

    رو اسمم خیلی حساسم…

    • درو نام کوروش بزرگ در قران به این اسم نیامده و به اسم ذوالقرنین آمده

    • مریم خانوم معلوم نیست این همه کینه و عقده از کجا اومده تو دلت. خدا شفات بده

      اتفاقا زبان عربی یکی از پرمعنا ترین و پرمغزترین زبانهاست. خیلی از کلماتی ک ما ترکیب میکنیم و کلمه جدید می‌سازیم اونا از بن کلمه ی واژه جدید غیرترکیبی می‌سازن. برای هر چیزی اسم و فعل هم خانواده دارن. و اسمهای عربی هم مثل اسمای فارسی زیبا هستن.

      تو اگه خیلی ادعای فارس بودنت میشه بهتره افغانی صحبت کنی چون ب فارسی اصیل نزدیک تره. و اسمت هم تغییر بدی ایرانی انتخاب کنی نه عبری.

      اونایی هم ک خیلی ادعای آریایی بودن دارن بدونن که آریایی ها خودشون مهاجر بودن. قبل از اونا فقط لر ها بودن ک آثارشون روی غارنوشته ها مونده.

      مهم نیست ریشه مون چیه الان ریشه همه مردم جهان قاطی شده. مهم الانمونه و فرهنگی که داریم. همه بچه آدم و حوا هستیم.

  18. مریم خانوم مواظب حرفات باش باشه اسم تو باکلاسه ول کن خب من من میکنی هی در ضمن بهترین اسامی اسامیه عربیه به سلیقه دیگران توهین میکنی منم میخوام توهین شه هه هه مثلا اسم مریم عربی باشه که چی مثلا میخوای کلاس بدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ عبری باشه چه اشکالی داره

    • نخیر.. فقط عبری هست.. البته من از بعضی از ارامنه هم شنیدم که میگن ریشه اسمش ارمنی هس اسم مریم.. ولی بیشتر عبریه تا ارمنی.. بعدشم .. کلاس نذاشتم.. واقعیت رو گفتم .. اصلا دلم میخواد کلاس بزارم.. شماکه اسمت عربیه دخالت نکن تو کار.. توهین می کنم.. ببینم میخوای چیکار کنی مثلا… توهین می کنممممممممممممممممممممممم… آدرس بده بریم دعوا خونه.. مشکل داری.. این که میگن اسم روی آدم تاثیر میزاره بیراه نیست..اسمت فاطمه است.. من هرفاطمه و هر زینبی  و هر کی که اسمش عربیه و خورده به پستم یه مشت عوضی بی حیا بودن.. تعجبی م نداره.. چون خوی عربا تو وجودته با اون اسمت .. 

      • خیلی عقب مونده ای خودتو درست کن برا خودت میگم شوهرت نمیتونه تحملت کنه اونوقت به جای پز دادن سر اسمت مجبوری سر کوفت بخوری که شوهرت به خاطر وحشی بازیات ازت فرار کرد. در ضمن گلم نژاد پرست نباش افتخار کن که اسمت اسم یکی از زن های بهشتیه. آره یکی از! ولی یادت نره سرور همه زنا توی عالم فاطمه است! نمیدونم کی هستی ولی هر چیزی که فکر میکنی حق نداری نه به نژادی نه به دینی توهین کنی. میگی هر چی زینب و فاطمه دیدی بی حیا و عوضی بودن؟ الان تو داری به دین ما که اسلامه و به سالار ما که حسینه و مادر ما که فاطمه است توهین میکنی….به نظرت کسی که به دین خدا توهین میکنه خیلی با حیاست؟ اسمت بوی بهشت میده ولی اسم فاطمه خود بهشته:)

  19. ببخشید اشتباه تایپی زیاد داشتم باشه اسم مرم هم عبریه هم عربی خوب شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  20. مگه اسامی عربی چشونه مریم خانوم

  21. سلام وهاب راس راسی از اسم های خداونده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    اخه میگن وبهابیون یعنی وهابی ها نمیشه که………………

  22. واقعا بی فرهنگی مریم خانم باکلاس  حیف اون اسمی که بر شما گذاشتن شلیته خانم جاتون همون دعوا خونست و امثالش واقعا بعضیا خیلی بی ادب و گستاخن فقر فرهنگی بیداد میکنه تو این مملکت

    • خودتی.. همین. 

      فقر فرهنگی بیداد می کنه.. آره درسته.. 

      • دوستانی که خوششون نمیاد برای چی میان اسمهارو میخونن و بعد توهین میکنن،  البته

        حال متکلم از کلامش پیداست

        از کوزه همان برون تراود که دراوست.

        ممنون از اسامی بسیارزیبا

      • عزیزم ظاهرا اسمت مریم هست ولی باطنا ****، هر چی اسم مریم بود خراب کردی ….

  23. این مدیر سایت تا اسم منو درست نکنه، من ول کن نیستم.. اسم مریم رو در قسمت اسامی عبری قراربدید... خواهشششششا….

  24. سلام به همه ی دوستان. راستش منم خیلی زیاد از اعراب و اسمهای عربی خوشم نمیاد. خب سلیقه ایه. منم سلیقم جوریه که دوس دارم اسم بامعنا و خوش لحن برا بچم انتخاب کنم. ولی این به اون معنا نیس که خدایی نکرده از نامهای معصومین (ع) خوشم نمیاد. تو دنیا خیییلیا هستن که عاشق این اسمهان برا بچه هاشونن.  ولی من سلیقم اینجوریه دیگه. دوس دارم با اصالت خودم اسمی خوب برا بچم بذارم. نمیشه که همه اسمهای تکراری تا آخر رو بچه شون بذارن.

    من تورکم. اسمهای ترکی رو هم خیلی دوس دارم. ولی چون خانواده همسرم خییلی مذهبی هستن همسرم میخواد اسم بچه مون عربی باشه. منم اومدم گشتم ولی اسمی که بدلم بشینه پیدا نکردم. همسر منم عربیش خیلی خوبه بنظر ایشونم معنی برخی از اسمها اشتباهه!

  25. این دیدگاه به دلیل بی فرهنگی گذارنده آن حذف گردید.

  26. معنی اسم میثم رو ننوشتید؟ 

    اسم خودم میثم هست . یه جا خوندم که معنیش پای کوبی و شادمانی میشه. ولی مطمئن نیستم. 

     منتظر جواب تون هستم . به ایمیل ام بفرستید  لطفاً. 

    با سپاس فراوان.

  27. معنی نام وائل رو ننوشتید

     

  28. سلام 

    اسم فارِس هم اسم عربیه و شما ننوشتید 

    اگه استباه نکنم اسم یکى از یاران امام حسین (ع) بودن

    اسن فریحا هم نبود تو قسمت اسامى دختر ها

  29. سلام من اسامی اصیل ایرانی روخیلی دوست دارم همسرم هم همینطور،اما باخوندن اسم های عربی عاشقه اسم راحیل شدم.ممنون اززحمتی که کشیدین

  30. مریم باکلاس کجایی ????

  31. علي احمدی نظر

    با سلام وعرض ادب

    تو قسمت حرف ع

    عایشه رو عاشیه نوشته شده

    از مدیریت این سایت درخواست اصلاح دارم

    باتشکر

  32. با سلام ببخشید میشه اسم هلال رو برا دختر گذاشت؟

    • درو خدمت شما اگه منبعی پیدا کنید برای این اسم مستوانید بذارید.جدای از این لطفا در انتخاب اسم فرزندتان دقت کنید و اسمی بزارید که چند سال دیگر از اسم خود ناراضی نباشد.بهتره آینده بین باشیم و اسمی نیکو برای فرزندتان انتخاب کنید.ولی به به شخصه پیشنهاد میکنم اسمی برگزیده و خوب و ایرانی انتخاب کنید ..با سپاس

  33. مریم خانوم ب ریشه اسمت کاری نداریم ولی با این طرز حرف زدنت فهمیدیم ریشه خودت اریایی نیس از مغولایی…

  34. مریم خانوم بی ادب رو دیگه نبینیم صلوات

  35. مریم/ در باره معنی مریم هم اندیشی و هم سخنی نیست. مریم به احتمال بسیار معنی « دریای تلخ » دارد . امّا مـریَـم را غالباً زن پارسا معنی می کنند .

    مر: تلخ
    یم: دریا

    چقدر ب مریم بی ادب ما میاد دریای تلخ.

    زن پارسا و عابد برازنده بقیه مریم هاست. دریای تلخ برازنده این مریم خخخ

    • با اجازه همه دوستان , باید بعرض برسانم اینکه هراسمی قشنگه ما مسلمانیم وبهترین اسم ها را ازنام پیامبران , تخلص ایشان ونام یاران واهل بیت وخلاصه نام های که درقران ذکرشده تا بحال انتخاب کرده ایم واسم های قرانی بهترینهاست . اما خانمی بنام مریم که تعصب دروجود مبارک شان بیرون ریزشده دلیل اینکه اسم های عربی بده ویا اسم عربی زشته وفلان اسم خوبه ایشان بایست اول ثابت میکردن که خوبی وبدی اسم ها ازچه چیزی مشتق یا ریشه گرفته ویا بدی وخوب بودن آنها درچه چیزی است ؟ایشان هم که ازهمشهری های هزاره عزیزمان افغان میباشند وبه لهجه ویا رسم واصول افغانی باید مینوشتن که ننوشتن هم عیبی نداره چون زبان فارسی که با لهجه های افغانی (دری ) وایرانی صحبت میشود مشکلی نیست اما تعصب بداست ونژاد پرستی درجهان دیگر آهسته آهسته رخت برمیبندد شما بجای تعصب بیجا خوب بود با عرب وعجم کاری نداشته باشید اسم هرچه باشد برای شخص زیبنده است انتخاب هرکسی مربوط بخو دش میباشد

  36. تلفظ اسم سرور sorour میباشد که به اشتباه sarvar نوشته شده

    • درود دوست عزیز اینجا منظور همان اسم sarvar هست و اسم مد نظر شمام همینجور نوشته میشه با تلفظی دیگر.

      • دوست عزیز سرور در زبان عربی sorour تلفظ میشه به معنای خوشحالی و شادمانی میباشد و زمانی که sarvar تلفظ میشه به معنی رئیس و بزرگ میباشد مثلا ‌:
        چو انعام کردی مشو خودپرست
        که من سرورم دیگران زیردست .
        سعدی .

  37. دوست عزیز سرور در زبان عربی sorour تلفظ میشه به معنای خوشحالی و شادمانی میباشد و زمانی که sarvar تلفظ میشه به معنی رئیس و بزرگ میباشد مثلا ‌:
    چو انعام کردی مشو خودپرست
    که من سرورم دیگران زیردست .
    سعدی .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.